جدول جو
جدول جو

معنی چشم وچار - جستجوی لغت در جدول جو

چشم وچار
بینایی، دید، چشم، دیده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم و چار
تصویر چشم و چار
چشم، عضو حسی و بینایی بدن انسان و حیوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشمه وار
تصویر چشمه وار
چشمه مانند مانند چشمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم وهام
تصویر چشم وهام
چشم پنام، چیزی که برای دفع چشم زخم درست کنند مانند دعا، طلسم یا مهره، چشمارو، چشم وهام، چشم وهم
فرهنگ فارسی عمید
(چِ مُ)
در تداول عامه گویند: چشم و چار درستی ندارد، گریه با این چشم و چار تو متناسب نیست، چشم و چارش بهم ریخته است
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ)
چشمه مانند. سوراخ مانند:
یکی درع رخشندۀ چشمه دار
که در چشم نامد یکی چشمه وار.
نظامی.
رجوع به چشمه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ وَ)
بر وزن و معنی ’چشم پنام’ است که دعا و تعویذی باشد که جهت چشم زخم نویسند. (برهان) (آنندراج). چشم پنام و دعا و تعویذی که برای چشم زخم نویسند. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’چشم پنام’ است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). چشم وهم. دعای چشم زخم. رجوع به چشم پنام و چشم وهم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشمه وار
تصویر چشمه وار
چشمه مانند: سوراخ مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم سار
تصویر چشم سار
چشمه سار، سرچشمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم واره
تصویر چشم واره
چشم مصنوعی
فرهنگ واژه فارسی سره
عزیز، محبوب، دردانه، سوگلی، گل سرسبد، شمع جمع، شمع محفل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چم و خم، راه و روش، شیوه
فرهنگ گویش مازندرانی
میدان دید، برد بینایی
فرهنگ گویش مازندرانی